مقدمه
تحقیقات بیان میکند که رابطهی تنگاتنگی بین سبک مدیریت و اثربخشی سازمان بهخصوص سازمانهای بزرگ وجود دارد و مشاوران مدیریت که در شناخت بهترین سبک مدیریت به مدیران ارشد کمک میکنند، نقش مهمی را در توسعهی عملکرد و بهبود بهرهوری ایفا میکنند. همچنین برای حل مسئله باید نیازمندیها منجمله نیازهای نیرویانسانی بهطور دقیق شناسایی شود و مشاوران مدیریت در ایفای این نقش با کمک به مدیران از طریق ارائه بهترین روشهای حل مسئله، ارزیابی، عارضهیابی و آسیبشناسی و سنجش نیازهای نیروی انسانی، نقش مهمی را در کارآمدی سازمانهای بزرگ ایفا میکنند [1].
مدیران نقش مهمی را در توسعه یادگیری سازمانی ایفا میکنند و کارکنان سازمان را در جهت تحقق اهداف شرکت توانمند میسازند. مشاوران مدیریت از طریق ارائه راهکارها و خدمات مشاورهای میتوانند مدیران شرکتهای بزرگ را از این مهم آگاه سازند و آنها را در شکل دادن به یک سازمان کارآمدتر در پاسخگویی به تغییرات محیط کسبوکار کمک کنند. این مشاوران همچنین میتوانند با آموزش مدیران سازمانهای بزرگ، آنها را در توسعه یادگیری سازمانی و گسترش بیش از پیش جریان دانش در سطح کلان سازمان یاری کنند. سازمانهای بزرگ در محیط کسبوکار امروز نیازمند نیروی کار با انگیزش هستند که در مواجهه با تغییرات، تمامی توان فکری و فیزیکی خود را صرف کمک به اهداف سازمانی کنند. مشاوران مدیریت از طریق آموزش نیروی کار و ارائه خدمات مشاورهای به مدیران، سازمانها را در هدفگذاری اثربخش و توسعه انگیزش نیروی انسانی کمک میکنند.
مشاوران سازمانی همچنین با ارائه خدمات مشاورهای، مدیران را در توسعه اعتماد سازمانی توانمند میکنند، مدیران میتوانند تعهد نیروی انسانی خود را در جهت تحقق اهداف سازمانی بسیج کنند و با تفویض اثربخش قدرت تصمیمگیری، نیروی کار خود را در چشماندازهای بلندمدت سازمان سهیم سازند. از اینرو، دور از ذهن نیست، اگر دیکس (2013) استدلال میکند که ساختن یک سازمان اثربخش تنها در گرو مشاورانی بامهارت است که مدیران سازمان را از اهمیت یادگیری، اعتماد و تعهد نیروی انسانی به اهداف سازمانی آگاه سازند و با ارائه خدمات مشاورهای بهموقع سازمانهای بزرگ را در تحقق اهدافشان یاری سازند [3].
بیان مسئله
از وظایف مدیران پیادهسازی استراتژیهای جدید برای ایحاد، حفظ و بهبود مزیت رقابتی و تلاش در توسعه عملکرد سازمانی و جذب سرمایههای جدید است. با استخدام مشاوران توانمند برای بازطراحی سازمانی میتوان ساختار، استراتژی و فرهنگ سازمان را متحول کرده و بسترساز توسعهی نوآوریشد. مشاوران مدیریت با توسعهی برنامههای تغییر اثربخش و فراهمکردن زمینهی مشارکت کارکنان در این برنامهها به تحقق برنامهها را فراهم میسازند. با توسعه ساختارهای ارگانیک به توسعهی ارتباطات درون سازمانی کمک میکنند و انتقال قدرت تصمیمگیری را از سطوح بالاتر به تمامی سطوح سازمان تسهیل میکنند و این خود منجر به انگیزش بیشتر نیرویانسانی برای ایدهپردازی و بهبود کیفیت محصولات و خدمات خواهد شد.
استخدام مشاوران مدیریت فرصتی برای مدیران و رهبران عالی صنایع مختلف فراهم میآورد تا رویکردهای جدیدی را در اتخاذ تصمیمات استراتژیک نسبت به منابع و عوامل درون سازمانی اتخاذ کنند. در ادامه نشان میدهیم چگونه مشاوران مدیریت، عملکرد سازمانی را تحت تاثیر قرار میدهند و این تأثیرات چگونه منجر به بهبود عملکرد در تمام سطوح خواهد شد. همچنین نشان میدهیم درک اهمیت و جایگاه فرهنگ، ساختار و استراتژی اثربخش در شکل دادن به نقشی که مشاوران مدیریت در توسعه عملکرد سازمانی ایفا میکنند موثر است. و موتور محرکهی رشد و تعالی شرکتها در محیط فرارقابتی امروز تنها در گرو وجود مشاورانی است که به شکلی کارآمد در تمامی فرایندهای سازمانی تاثیر گذاشته و موجب گردش بیش از پیش دانش سازمانی در سرتاسر سازمان میشوند.
مدیران یادگیری را ابزاری برای توسعهی عملکرد سازمان و نیرویانسانی میدانند. ولی، آیا مشاوران مدیریت میتوانند یادگیری را به عاملی برای توسعه عملکرد خود مدیران تبدیل کنند؟ و از طریق طراحی فرایند اثربخش یادگیری، مدیران سازمان را در خلق چشماندازهای بلندمدت و برنامههای استراتژیک توانمند سازند؟
ناکارآمدی مدیران در خلق چشماندازهای بلندمدت و برنامههای استراتژیک منجر به ناکارآمدی نیرویانسانی میشود و در نهایت سبب از دست رفتن سرمایهها و فرصتهای شرکت و ارتباطات اثربخش درون و برون سازمانی آن خواهد شد و این فرصتها نصیب رقبا خواهد شد. در نگرش استراتژیک، یادگیری به معنی تسهیل جریان دانش سازمانی است. تسهیل جریان دانش سازمانی منجر به توسعهی نوآوری میشود و به نوبهی خود میتواند مدیران را در شناسایی فرصتها و پاسخ به موقع به تغییرات محیطی، تامین نیازهای در حال تغییر مشتریان و افزایش کیفیت محصولات و خدمات توانمندتر سازد. مشاوران مدیریت از طریق طراحی یک فرایند اثربخش یادگیری، مدیران سازمان را در خلق چشماندازهای اثربخشتر یاری میکنند و از طریق جمعآوری طیف گستردهای از اطلاعات درون و برون سازمانی این چشماندازها را جامعتر و فراگیرتر خواهند کرد.در فرایند یادگیری، دانش سازمانی با شرکای تجاری شرکت تبادل میشود تا از هماهنگی همهجانبه سازمان با شرکا اطمینان حاصل شود. مشاوران مدیریت با شکل دادن گروهی از متخصصان زمینهها و تخصصهای مختلف موجبات رفع ضعفهای موجود سازمان را فراهم میکنند و زمینه دستیابی به هماهنگیها، تاثیر ایدهها و نظرات ذینفعان بر چشمانداز بلندمدت و استراتژیک سازمان را فراهم میآورند[3].
محیط کسبوکار امروز در حال تغییر سریع، ناپایدار، رقابتی و همراه با عدم اطمینان است، لذا نوآوری بخش جداییناپذیر از استراتژی هر سازمانی است. سازمانهایی که در طراحی، الگوبرداری (Becnmarking) و بهروزرسانی محصولات و نوآوری در خدمات از رقبا عقب بیفتند، در میدان رقابت ناتوانتر از هر زمانی خواهند بود.
مشاوران مدیریت با ارائه خدمات مشاورهای، مدیران را در اتخاذ بهترین استراتژیها یاری میرسانند و به بازتعریف چشمانداز بلندمدت، ماموریت، بازتعریف اهداف استراتژیک و اهداف سازمانی زمینهساز بهبود کارایی، کاهش هزینهها، مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار، شناسایی روندهای موجود در بازار، تغییرات اثربخشی در شکل و محتوای خدمات و محصولات فراهم میآورند. مشاوران از طریق شناسایی روندهای بازار و تغییرات فناوری و صنعت در شکل یک تحلیلگر بهترین و کاربردیترین گزینههای تصمیمگیری را در اختیار مدیران عالی سازمان قرار میدهند. اتخاذ بهترین استراتژیها و انتخاب بهترین گزینههای تصمیمگیری سبب خلق دانش جدید و بهکارگیری دانش موجود در سازمان شده و بسترساز تخصیص اثربخش منابع سازمانی خواهد شد.
در فرایند توسعه و اجرای استراتژیهای سازمانی، مشاوران با ارزیابی و سنجش توانمندیهای نیرویانسانی به شناسایی نقاط ضعف پرداخته و موجبات توانمندسازی سرمایههای فکری سازمان فراهم میآورند. بُعد تحلیلی عملکرد مشاوران مدیریت منجر به بهبود شاخصهای مالی و سودآوری، شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری در بازارهای موجود، بهبود میزان بازگشت سرمایه خواهد شد.
محیط جدید کسبوکارنقشهای جدیدی را بر عهدهی مشاوران مدیریت میگذارد. ظهور بازارهای جهانی نیازمند آن است مدیران در کلاس جهانی کار کنند. مشاوران مدیریت نقش مهمی در در تحقق و ایجاد این تغییر میتوانند ایفا کنند [4].
مدیریت تغییر مستلزم انگیزش نیرویانسانی و آمادهسازی ذهنی آنها برای مواجهه با این تغییرات است. در اینجا است که مشاوران مدیریت بسترساز اجرای تغییر در فرآیندها و استراتژیهای سازمانی میشوند و به طور همزمان با تغییر دادن ارزشها و نگرش کارکنان، آنها را به اجرای تغییر در سطوح مختلف سازمان متعهد میسازند.
مشاوران مدیریت با تأكيد بر نقش حیاتی ارزشها و نگرشهای نیرویانسانی در تحقق اهداف سازمان، جایگاه نیرویانسانی سازمان را در اجرای تغییرات پر رنگتر میکنند و با ایجاد یک توازن بین تمایلات فردی اعضای سازمان و اهداف کسبوکاری، موجبات توسعه روابط بین سطوح عالی، میانی و عملیاتی سازمان را فراهم میسازند و تمایلات فردی نیرویانسانی را در راستای اهداف کلان شرکت همسو میسازند. مشاوران مدیریت به عنوان “عاملان تغییر سازمانی”، رویکردی انسانی را به مسائل سازمانی در پیش میگیرند.
ماهیت رقابتی محیط کسبوکار امروز بیش از هر زمانی موجبات تغییر اهداف و استراتژیهای سازمانی را فراهم میآورند و سازمانها باید با طراحی مجدد ساختار سازمانی آن را هر چه بیشتر با استراتژیها همتراز نمایند تا منجر به توسعهی مشارکت کارکنان، ارتباطات بین بخشی، تعاملات درون سازمانی، تفویض اختیارات و تصمیمگیری، تسهیم قدرت سالم و پایدار، و بهبود عملکرد کارکنان و شرکت گردد. مشاوران مدیریت بسته به ماهیت و ماموریت، شرایط درونی و بیرونی، الزامات فرهنگی و سبکهای مدیریتی ساختارسازمانی و فرآیندهای کسبوکاری مناسب را طراحی میکنند.
عامل توسعهی مشارکت کارکنان، ساختار سازمانی منعطف و ارگانیک است. این نوع ساختارها با رسمیت و تمرکز کمتر منجر به توسعهی نوآوری و ایدهپردازی شده و با برانگیختن کارکنان به ایجاد فضای مشارکتیتر، راهکارهای بهتری را برای مسائل سازمانی فراهم میآورند. مشاوران مدیریت با همراهی در سازماندهی و بازطراحی ساختار سازمانی، سرمایههای انسانی را به سرمایههای اجتماعی تبدیل میکنند و فضای سازمان را برای اجرای تغییرات مستمر موردنیاز مناسب می سازند.
مشاوران مدیریت با ایجاد محیطهای کاری مناسب (متمرکز و غیرمتمرکز) خلق و تسهیم ایدههای جدید در سازمان را سبب میشوند که منجر به توسعهی توانمندیهای نیروی کار شده و با تفویض قدرت از سطوح عالی به سطوح میانی و عملیاتی سازمان منجر به مشارکت نیرویانسانی در تصمیمگیریهای سازمانی میشود و این سبب افزایش رضایت شغلی نیرویکار شده و در نهایت، کیفیت محصولات و خدمات سازمان را بهبود میبخشد.
در غیاب یک فرهنگ اثربخش، سازمانها از بر آورده ساختن نیازهای مشتریان و تطابق با تغییرات محیط کسبوکار ناتوان خواهند بود. فرهنگ سازمانی اشاره به رفتارها، ارزشها و هنجارهای مشترکی است که توسط اعضای سازمان پذیرفته شده است و مورد استفاده قرار میگیرد.
آیا فرهنگ سازمانی میتواند به عنوان موتور محرک نوآوری در سازمان عمل کند و نقش مشاوران سازمانی در طراحی فرهنگ سازمانی چه میتواند باشد؟ یک فرهنگ سازمانی اثربخش، کارکنان را در مواجهه با مسائل سازمانی به دوباره فکر کردن و به چالش کشیدن هنجارهای موجود فرا میخواند. شناخت توانمندیهای سازمان و تسهیل ایدهپردازی و انگیزش کارکنان به استفاده از نوآورانهترین روشها در مواجهه با مسائل است که نوآوری را نهادینه میسازد.
مشاوران مدیریت تغییر سازمانی را نتیجهی تغییر ارزشها و فرهنگ کارکنان سازمان میبینند و کارکنان را تشویق به رفتن به فراسوی محدودیتهای بوروکراتیک تعریف شده در سازمان مینمایند و از این طریق بسترساز ایجاد تغییرات گسترده در خدمات و محصولات موجود میشوند.
سازمانهای بزرگ گرفتار ساختارهای دست و پاگیر بوروکراتیک هستند. لذا نقش فرهنگ در ایجاد نوآوری مورد بی توجهی قرار میگیرد. کارکرد فرهنگ در سه بُعد اصلی مورد بحث و توجه قرار میگیرد شامل: میزان مشارکت، یادگیری و اعتماد. از این رو مشاوران مدیریت برای خلق یک فرهنگ نوآوری، در گام اول میزان مشارکت و تعامل آزاد نیروی کار را گسترش میدهند. سپس با خلق روابط مبتنی بر اعتماد سبب گسترش تسهیم دانش و خلق ایدههای جدید در سازمان میشوند و در نهایت با گسترش فرصتهای یادگیری در سازمان از جمله یادگیری مادامالعمر و ایجاد برنامههای توسعهای، اعضای سازمان را به سوی فرهنگ نوآوری هدایت میکنند.
در اقتصاد نوظهور امروز، دانش، نوآوری، ایدهپردازی، و کارآفرینی منبع استراتژیک بقای سازمان هستند. چالش همیشگی سازمانها مواجهه با نیازهای در حال تغییر مداوم مشتریان است که باید به شیوهای اثربخش پاسخ گویند. مشاوران مدیریت به مدیران کمک میکنند که تغییرات اثربخش را اجرا کنند و از این طریق محصولات و خدمات باکیفیت و دارای ارزش افزوده بیشتر تولید کنند و برای مشتریان خود ارزشآفرینی کنند. در این مقاله، برخی نقشهای مشاوران مدیریت در تغییر و تحول سازمان نشان داده شد. نقش اثرگذار مشاوران مدیریت مجرب و ماهر در تطابق سازمان با تغییرات روزافزون محیط کسبوکار امروز، مدیران را به استخدام و بهکارگیری مشاوران ترغیب میکند.
مشاوران مدیریت با دراختیار داشتن انباشتی از دانش، تجربیات متنوع از کسبکارها و صنعت و درسآموختههای حاصل از موفقیتها و عدم موفقیتهای در اجرای پروژهها میتوانند در شناسایی و تعریف راهکارهای حل مسائل در تصمیمگیریهای مدیران نقش ارزشافزایی ایفا نمایند. کلید موفقیت، مشارکت توامان مشاور و کارفرما بهخصوص در حوزهی مسائل پیچیده سازمانی است.
1. Chien, HJ (2001), A comparison of leadership characteristics in public and large and small private organizations in Taiwan, Nova Southeastern University.
2. Dix CR (2013), Leadership and learning: the impact of trans-formational leadership on learning culture within global ministry non-profits, Indiana Wesleyan University.
3. Sayyadi M )2017(, Effective Learning Process, Training and Development Excellence Essentials Magazine, Vol. 4, No. 8, P. 14.
4. Kock, PD & Slabbert, JA (2003), SA Journal of Industrial Psychology, vol. 29, no. 1, pp. 1-7 .